پنج شنبم؛ پنج شنبه خوبی نبود اما خوبش کردم!

استاد دعوام کرد و گفت که دیگه مثل قبل نیستی و سمج بودنت رو از دست دادی. دو سه تا ضربه محکم زد به پشتم و بهم گفت برو بیرون. اون لحظه اصلا متوجه نمیشدم که واسه چی آخه؟! چرا میزنه و چرا داد و بیداد آخه. لباسام رو جمع کردم و از باشگاه زدم بیرون. هوا سرد بود، ده دقیقه ای رو روی سکوی جلوی باشگاه نشستم و فقط به یه چی فکر میکردم؛ استادمون همیشه بهمون میگه تو ورزش باس پررو باشی! و هیچ وقت دست بردار نباشی. تو این فکرا بودم که پاشدم رفتم داخل و با استاد خوش و بش کردم و بهش گفتم: پررو تر از چیزیم که بخواین بندازیم بیرون! خندید و گفت:  میدونستم برمیگردی، تلنگری میخواستی که زدم! استان یه طلا بهت بدهکاره! با این جمله آمپر انگیزم چسبید به فول ^_^ بعد کلی توصیه، باز به تمرین برگشتم :)

امروز صبح این موزیک بدستم رسید. بار اول که بهش گوش دادم گفتم: عجب -_- و موزیک رو بستم. مدتی بعدش به این فکر کردم که شخصی که این رو فرستاده چیز بی خود واسم نمی‌فرسته و دوباره بهش گوش کردم. شعرش قشنگه و اون رو دوست دارم :) به غیر تیکه پایینی اونجایی که میگه: زندگی با هرچی داره قابل تورو نداره :) رو خیلی دوست دارم :)

هدفم؛ نفسمه! و زندگیم با هرچی داره قابلش رو نداره :)

میخوام برات یه منحنی بسازم :) همیشه روی صورتت بمونه
گاهی چاره ی تموم مشکلامون انحنای اون لبای مهربونه :)

با کیفیت گوش بدید - دریافت


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دیار بیجنوند کُنج آنتی اسکالانت ایده های کدبانو پایگاه اینترنتی شهر گیوی آرمین رایانه Mercedes روستای زیبای اوره دانستنيها ای کاش باز چفیه سجاده می شد