هر زمان که درد خیلی کُشنده و شدید باشد، مطالعه، چاقوی درد را کُند می‌کند.
برای منحرف کردن ذهنم از افکار مأیوس کننده، صرفاً نیاز دارم به کتابها پناه ببرم.
(تسلی بخشی‌های فلسفه - آلن دوباتن)


مدتی میشه که نبودم پس اول سلام :) امیدوارم حالتون خیلی خیلی خوب که نه عالی باشه ^_^
   جمعه(هفته گذشته)بود که قصد سفر کردیم و با لیستی از کتاب به همراه پسر عموم عازم تهران شدیم. توی ماشین بیشتر از موفقیت و استارت برای رسیدن ها حرف می زدیم تا از طولانی بودن مسیر بهترین استفاده رو برده باشیم. سر صحبتش بیشتر روی مدیریت داشتن خود آدم روی خودش بود :) که من توی این یه قلم زیاد جالب عمل نمی کنم اما زندگی هم مجال این رو بهم نمیده که بیشتر از یکبار زندگی کنم پس باید یادش بگیرم. کلی کتاب هم ایشون به لیست اضافه کردن :)
   بالاخره رسیدیم و بعد از استراحت با شور و شعفی خاص آماده رفتن به مصلا امام خمینی شدیم. وارد نمایشگاه که شدیم متوجه شدم مردم بیشتر از اینکه به فکر آوردن درک از کتابا به ذهن هاشون باشن، به فکر بردن و تکه تکه کردن ساندویج به معده هاشون بودن :| در کل بازار فست فود بسیار بسیار داغ و بوی نه چندان مطبوعش برای ما عذاب آور بود. به اولین غرفه که رسیدم دیدم بحث بحث بند کاغذ و گرون شدنه کاغد بود. فروشنده اون نشر توضیح میداد و می گفت میدونین کاغذ بندی 480 تومن یعنی چی؟! آخه مگه من ناشرم یا قراره ناشر بشم که باید از این چیزا سر در بیارم :/ (والا) در کل به هر بهانه ای که بود همه چی دست به دست هم داد تا من فقط بتونم از اون لیست طویل چند کتابی رو تهیه کنم. خدا رو شکر که 2 تا بن دانشجویی هم داشتم :| الهی که روزی برسه تا تخفیف توی ایران معنا نداشته باشه و اجناس به قیمت واقعیشون عرضه بشن :) خیلی مخلصیم
پ.ن: یه هفته است باشگاه نرفتم :| فردا استاد نَکُشَدَم صلوات :/
(بخشی از کتب :)

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دست نوشته های همسر یک طلبه Vicki سید هادی موسویان دانلود فیلم های هالیوودی ازمون انلاین بافت موی زنانه گروه مهندسین هوشمند پـــیـام نــورزاد دفتر فروش پکیج اسپلیت در شیراز-فلاح زاده